امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

ای مالک من، من ملک توام، در ملک توام، قائم به توام، جز تو مرا یار و پناهی نبود.

به حضرت مادر:
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند

به امام دل ها و آقای جان ها:
دشمن بداند ما موج خروشانیم
زائیده بحریم فرزند طوفانیم
در سنگر اسلام بگذشته از جانیم
بازو به بازو صف به صف ما آهنین چنگیم
سنگر به سنگر جان به کف آماده جنگیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابتلا» ثبت شده است

زندگی-همان حیات که قطعا فراتر از همین هفتاد سال عمر کوتاه است- همیشه قواعد خاص خودش را داشته و دارد، از قوانینی که می بینیم و لمس می کنیم گرفته تا قوانینی که ممکن است ندیده باشیم ولی مطمئنیم هستند و بالاخره یک جایی و یک جوری موفق به دیدنشان می شویم. همین است که خودمان را موظف می کنیم به رعایت قوانین زندگی و حیات. حالا اگر یک نفری، دو نفری، سه نفری و یا اکثریت مان شروع کنیم به شکستن قوانینی که می دانیم وجود دارند و بنابه دلایلی بهشان پشت پا می زنیم و بی خیالشان می شویم، همه چیز برعکس می شود. آنوقت همان قوانین حیات ایجاب می کند که طبق روشی که مردم پیش گرفته اند همه چیز پیش برود و در این بستر حقوق ضایع شود- چه اینکه ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم-و آنوقت آن بنده خدایی که سعی می کند به قوانین حقیقی-و نه جعلی که ساخته و پرداخته بیخیالی ما به قوانین حقیقی هستند- پایبند باشد دچار مشکل می شود؛ کارش پیش نمی رود، گره به کارش می افتد و زندگی اش می شود یک کلاف در هم پیچیده که پیروی از قوانین حقیقی برایش به ارمغان آورده. این می شود ابتلا! حالا طرف باید چوب پایبندی اش را بخورد و از خدا بخواهد بهش صبر بدهد که نه تنها با این شرایط کنار بیاید بلکه ایمانش هم حفظ شود و یکهو نزند و همه کاسه کوزه ها را روی سر خدا و پیر و پیغمبر خراب نکند! فکر می کنم این عصر فروبستگی که ازش حرف می زنند باید همچین شرایطی باشد!

خدا به همه مان رحم کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۷
سحر دانشور

بیا کمی دروغ بگوئیم!

من می گویم خسته شدم

تو بگو

تمام می شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۵
سحر دانشور