امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

ای مالک من، من ملک توام، در ملک توام، قائم به توام، جز تو مرا یار و پناهی نبود.

به حضرت مادر:
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند

به امام دل ها و آقای جان ها:
دشمن بداند ما موج خروشانیم
زائیده بحریم فرزند طوفانیم
در سنگر اسلام بگذشته از جانیم
بازو به بازو صف به صف ما آهنین چنگیم
سنگر به سنگر جان به کف آماده جنگیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

امروزنوشت - جغرافیای زمانی و مکانی افعال اخلاقی این روزها

۱- ماهان با سر تراشیده به مدرسه می رود و مطابق انتظاری که از فضای بچه مدرسه ای ها می رود مورد تمسخر بچه ها واقع شده و طرد می شود. روحیه اش ضعیف شده و گوشه گیر می شود. معلم این بار در حرکتی استثنایی و غافلگیر کننده به جای برخورد با دیگر دانش آموزان و یا استفاده از نصایح کلامی، با سر تراشیده به کلاس می آید تا با سر تراشیده اش به یاری ماهانی برود که مریض است. ماهان از تنهایی درمی آید و چند روز بعد که از بیمارستان به مدرسه می آید با چند کله تراشیده کوچک مواجه می شود تا باز هم با یک لبخند تک بودن سرتراشیده اش را فراموش کند.

۲- رسانه های تشنه ی خبر سرهای معلم فداکار و بچه های پاک و تنهایی و خوشحالی ماهان را تیتر می کنند و به یاری انسانیت نهفته در این فعل می شتابند تا بل سهم خود را در فراگیری این فعل اخلاقی پرداخت کرده باشند.

۳- ویتامین ۳ با دعوت از ماهان و معلمش آنها را در قاب تلویزیون به یک تصویر ماندگار تر بدل می کند. اما نکته از آنجایی شروع می شود که مجری برنامه در حرکتی نمایشی سر خود را می تراشد، آن هم جلوی دوربین های فیلمبرداری و در زمان پخش زنده! سوال اساسی این است: چرا ضیا سر خود را تراشید؟ و پاسخ را می توان در اقتضائات نمایشی و تلویزیونی جست.

می خواهم بگویم از اینجا به بعد ما دیگر با یک فعل اخلاقی صرف مواجه نیستیم، بلکه با یک فعل نمایشی و یا در بهترین حالت با یک فعل اخلاقی نمایشی و یا یک نمایش فعل اخلاقی مواجهیم که نه تنها تاثیرگذاری فعل آقای معلم و دانش آموزانش را ندارد بلکه از تاثیر مهم و عمیق نهفته در درس اخلاقی آقای معلم و شاگرادنش نیز می کاهد، چرا که قاب تلویزیون در اولین قدم از جدیت یک مفهوم کاسته و آن را به یک نمایش سرگرم کننده تقلیل می دهد.

به این ویژگی خاص تلویزیون، تکرار بیش از حد این پیام توسط رسانه های دیگر در طی مدت اخیر که به بی حسی مخاطب منجر می شود، را نیز اضافه کنید تا به میزان عرفی، دم دستی و گذرا شدن این فعل اخلاقی پی ببرید. در واقع مخاطب به صورت پیوسته و رگباری در مقابل رسانه هایی قرار گرفته که مدام در مقابل این فعل از خود غش و ضعف نشان می دهند و بعد به فاصله چند ثانیه پس از این غش و ضعف، خیلی جدی می گویند: به خبر بعدی دقت کنید و با تزریق اخبار دیگر حال اخلاقی مخاطب را عوض کرده و به اخباری از جنس دیگر پیوند می زنند و یا در روزنامه ها در کنار کله های تراشیده از پدیده ای دیگر سخن می گویند و اجازه تاثیرگذاری را از پیام می گیرند. چه اینکه مخاطب به صورت ناخودآگاه به این نتیجه می رسد که چیز مهمی نبود و یا اتفاقی بود مثل بقیه قضایا! مثل کشته شدن سه نفر در ساعتی پیش در رام الله، یا کشته شدن چند دانش آموز توسط دانش آموزی دیگر در یکی از مدارس آمریکا، یا مثل توافق ژنو، یا مثل صف های طولانی سبد کالا و خب مثل هزار و یک خبر دیگر.

می خواهم بگویم تکرار بیش از حد افعالی از این دست به بهانه تاثیرگذاری نه تنها به تاثیر آنها نمی افزاید بلکه اصل فعل را نیز از مفهوم خالی کرده و با ابعاد نمایشی و خبری صرف پیوند می زند. پس همان بهتر که با پخش محدود و به اندازه و کارشناسی شده ی این دست اخبار در رسانه ها اجازه ندهیم مفاهیم اخلاقی بعد نمایشی به خود گرفته و بازیچه دست اصحاب رسانه ای شوند که فقط آنتن و پر شدن صفخات روزنامه و مجله برایشان مهم است.

باربط نوشت: مثل اینکه یک مربی فوتبال هم سرش را تراشید برای هم دردی با ماهان!

بی ربط نوشت: یکی برام نوشته بود برای ما عین و شین و قاف همان عین و میم و هاست! مرغ دلم راهی قم می شود...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۱۶
سحر دانشور
امروزنوشت - کامنت با چاشنی مشت و لگد

چند وقتی است که مسئله کامنت گذاری برای مطالب نوشته شده در سایت ها و خبرگزاری ها ذهنم را به خود مشغول کرده. در واقع آنچه که به درگیری ذهنم جهت می دهد اصل کامنت گذاشتن نیست بلکه شیوه برخورد با یکدیگر  و  شیوه اظهار نظر در این فضاست.

گشتی کوتاه در مطالب پربازدید سایت ها و خبرگزاری های کشور و استان ما را با کامنت هایی تند، عصبی، توهین آمیز و آمیخته با تحقیر و تمسخر مواجه می کند. کامنت هایی که به مثابه مشت و لگدی هستند به سمت طرف مقابل. روی جالب این قضیه را می توان در رها شدن مطلب اصلی منتشر شده در سایت، توسط مخاطبان و اظهار نظر بر روی نظرات یکدیگر و بحث و مشاجره لفظی با دیگر کامنت گذاران جست. مشاجراتی با چاشنی توهین!

اما سوال اساسی این است که چرا اینگونه ایم؟ چرا از خواندن چند خط که موافق با سلیقه، تفکر، ایده، اندیشه، مشی سیاسی، دیدگاه فرهنگی، سبک زندگی و خواست و علائقمان نیست عاجزیم و با سرعتی شگفت از کوره در می رویم؟

و سوال اساسی تر این است که وقتی نوع برخورد ما با چند مخاطب که فقط در قالب کلمات ظاهر شده اند به این شکل است با مخاطبان جانداری که رو در رو و از طریق کلمه به علاوه صوت به اضافه قد و قامت با ما مواجه می شوند چگونه برخورد می کنیم؟ از کی اینقدر کم تحمل شدیم که خودمان هم هنوز متوجه نیستیم؟

جستن رگه های خشم و عصبانیت برخی افراد معمولی در فتنه ۸۸ و به دل گرفتن کینه همدیگر در آن فضا و بریدن برخی خانواده ها از یکدیگر و قطع شدن ارتباط دوستانه برخی دوستان در مسئله مهم نبود سعه صدر و نداشتن قدرت تحمل اندیشه دیگران که این روزها چندان هم دور از دسترس نیست، کار چندان سختی به نظر نمی آید.

می خواهم بگویم اگر این مسئله را از همین جا جدی نگیریم شاید کار جدی تر از این حرف ها بشود و به جایی برسیم که به سختی بتوان تشنج و ازکوره در رفتن ها را کنترل کرد.

همین

پی نوشت: البته که در خصوص فتنه ۸۸ فقط مردم معمولی و عصبی شدنشان مدنظر است نه کسانی که برای همین مردم معمولی و نظام و انقلاب شمشیر را از رو کشیده بودند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۰۶:۰۰
سحر دانشور
امروزنوشت - چادرت را بتکان قصد تیمم داریم

ماند تا آینه مادر دنیا باشد/حرم او حرم حضرت زهرا باشد

معادل امروز یعنی ۲۳ ربیع الاول حضرت بانو به قم تشریف آوردن و این یعنی جلال و جبروت حضرت مادر، و این یعنی اگرچه ما همه در حسرت مزار توییم/کنار حضرت معصومه در کنار توییم و این یعنی لطف و کرامت و عنایت حضرت بانو به این سرزمین میاد و این یعنی مرغ دلم راهی قم می شود مرتب و مدام و این یعنی همیشه در حرم امن تو گم می شود....

علامه حسن زاده آملی می‌فرمود: «ما امام‌زاده زیاد داریم و خود موسی بن جعفر علیهماالسلام فرزندان زیادی داشتند، اما کدام یک از ایشان مانند فاطمه معصومه (س) درخشید و منشأ خیرات و برکات شد و باید یک مقام ثبوتی باشد که این مقام اثبات رقم خورده باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۵۲
سحر دانشور
امروزنوشت - فقط یک راه از آسمانفقط!

تو در زمانه نومید

به کشف خویشتن نشستی...

شعر از میرِشکاکان: یوسفعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۵۲
سحر دانشور