امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

ای مالک من، من ملک توام، در ملک توام، قائم به توام، جز تو مرا یار و پناهی نبود.

به حضرت مادر:
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند

به امام دل ها و آقای جان ها:
دشمن بداند ما موج خروشانیم
زائیده بحریم فرزند طوفانیم
در سنگر اسلام بگذشته از جانیم
بازو به بازو صف به صف ما آهنین چنگیم
سنگر به سنگر جان به کف آماده جنگیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

امروزنوشت - اینجا وبلاگ من است؛ وبلاگ خود خودم

وبلاگ های قبلی ام را خیلی زود می بستم، عمرشان بعضا به یک سال هم نمی کشید. چرا؟ چون با اسم مستعار می نوشتم و بعد از یک مدت حس بدی بهم دست می داد. بدم می آمد از خودم که می رفتم پشت یک اسم دیگر و از آن پشت حرف میزدم. حالا هر حرفی که می خواهد باشد؛ خب بدم می آمد و دست خودم نبود. تا اینکه رسیدم به امروزنوشت و حک کردن اسم خودم زیر همین عنوانی که کم دوستش ندارم. نه اینکه دیوانه اش باشم، که کلا علی رغم هیجان زدگی بیش از حدم هیچوقت نشده دیوانه چیزی باشم و این همه هیجان و انرژی که برای بعضی چیزها خرج می کنم، به خاطر دوست داشتن کمی بیشتر از حد معمولی است که نسبت به همان بعضی چیزها دارم. -البته قبول که دارید آدم ها و دوست داشتنشان فرق می کند با اشیا و چیزها؛ می خواهم بگویم هیجانم نسبت به دوست داشتن آدم ها همانی است که نشان می دهم!ـ خلاصه اینکه اسمم رفت بالای امروزنوشت. سال های اول فقط بعضی یادداشت ها و مطالب کلی بود و کم کم طی همین چند ماه که دقیقش می شود از مهر ماه 92، دیدم یکهو خودم دارم توی این وبلاگ زنده می شوم و بعضی حرف هایی که قبلا از گفتنشان توی این فضا ابا داشتم، دارد روی خطوط اینجا جاری می شود. کم کم دیدم چندان دلچسب هم نیست این رویه؛ و خب چندان شایسته نیست که یک زن، بانو و خانم، آن هم از نوع محجبه اش بیاید و اینجا از برخی درونیاتش و مسائلش بنویسد. -حالا ممکن است خیلی ها این حرف را قبول نداشته باشند، ولی من که قبول دارم!ـ بعد حساب کردم که من اهل مستعار نویسی هم نیستم که، پس چاره چیست؟ خب چاره اش را هم یافتم که حدس زدنش چندان سخت نیست و آن هم رمز برای مطلب بود دیگر. که چه؟ که دنیای زنانه ام برای خودم باشد و خودم و آنها که اجازه دارند به این دنیا وارد شوند. چرا؟ چون من دنیایی دارم که می توانم با دیگران به اشتراکش بگذارم، همین دنیای سخت اندیشه و فکر و کتاب و نوشتن و نظر را می گویم و دنیایی که فقط باید برای خودم باشد و خودمانی ها!یعنی زن های این دوره زمانه اینطوری اند دیگر. اگر قبلا فقط یک دنیا داشتند و آن هم دنیای خودمانی ها بود، حالا می توانند دنیای دیگری که می تواند برای غیرخودمانی ها هم باشد را رو کنند. این است که حضرت آقا می فرمایند این همه زن اهل فکر و مطالعه و صاحب نظر نعمت بزرگی است. راست هم می گویند خب.

همه اینها را نوشتم که بگویم زن های این دوره زمانه متفاوتند با بقیه دوره ها. کلا زن ها موجودات جالبی اند. ولی کمی دقت به دغدغه های دخترها و زن های نسل ما جالب است. مثلا شیمای عزیز زنان سرزمین من با آن جدیت و دقتی که در کار سخت خودش دارد و کلی اهل مطالعه است و عمیق و عجیب می فهمد، مدام از سحر دلمه پختن و بافتنی و آب دادن به گل ها و ظرف شستن حرف می زند یا نیلوفر قلم بافی های یک نیکولای آبی با کتاب های خوانده و نخوانده اش از یکی که باید باشد تا خودت را بدو بدو زودتر از او به خانه برسانی و برایش چای دم کنی حرف می زند یا زهرای زرنوشت که دائم خدا چراغ ایمیلش سبز است، صبح اول صبح که پا می شود برای فریضه، پس از نماز چای دم می کند بعد کامپیوترش را روشن می کند و بعد مرغ را برای ناهار در می آورد و بعد مائده را راهی می کند و وسطش مدام خبر کار می کند یا طهورای طهورا با آن قلم جذاب و فکر روان و زبان گویا وسط سفرهای تنهایی اش یکهو می نویسد سفر با همسفر می چسبد یا سارای عزیز نویسنده قبل از همه کتابهای چاپ شده و نشده اش یک مادر نمونه برای مطهره است و همسری ایده آل برای آقای همسر یا ریحانه کیمیای قلم با آن عمق فکر و قلم و اندیشه اش از مردی که همه زندگیش برای اوست حرف می زند یا..... و کلی یای دیگر خب! این یعنی زن ها رو به رشدند و رشد حقیقیشان در گرو شکوفا کردن پتانسیل هاشان است. نه خانه نشینی صرف و نه اشتغال محض؛ شکوفایی پتانسیل ها.

بی ربط نوشت و باربط نوشت: آن پست محجبه ها فرشته اند را به سفارش و نصیحت دا.م عزیزم، مردی که خیلی می فهمد و تاکید بر اینکه از نیکان روزگار است-آنقدر که آدم دلش می خواهد خیلی از مردها این شکلی باشند- برای وصفش کم است؛ برداشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۲۱
سحر دانشور
امروزنوشت - جان به فدای علی ات یا حسین

امروز در کنار میلاد باسعادت امام جواد (ع)، تولد حضرت علی اصغر هم هست؛ و چه روزی بزرگی است امروز که میلاد این دو بزرگوار توش جا شده. تبریک به حضرات معصومین، مومنین و شیعیان کمترین کاری است که ازم برمیاد.

گلویت را شبى ترسیم کردم/ و جاى تیر را ترمیم کردم

  کشیدم لحظه خندیدنت را / محبت را به خود تفهیم کردم

دلِ سوختگان شش ماهه حسین ابن علی، امروز ـ دهم رجب ـ به یاد دهم محرم الحرام می تپه! جان به فدای علی ات یا حسین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۱۸
سحر دانشور
امروزنوشت - به خاطر جمال بی مثال یک دوست
یکی از دوستان خیلی خوب که رابطه مون می شه گفت با هم افلاطونی است؛ چه اینکه علی رغم حضور چندساله مون کنار هم با هم فقط در حد سلام علیک رابطه داشتیم و بعد از رفتنشون از دانشگاه تازه من فهمیدم چقدر می تونستیم دوستای خوبی باشیم و نبودیم و چقدر این خانوم خوبه و الان در حد یکی دو جمله توی ایمیل و نظر وبلاگ با هم در ارتباطیم ولی جنس این ارتباط از اون جنسای خاص و جالبه و کلی حرف دیگه، گفت کتاب معرفی کن و من تصمیم گرفتم از کتاب عمرم توی ادبیات حرف بزنم!
خدای چیزهای کوچک!
اونایی که منو از نزدیک می شناسن می دونن دارم از چی حرف می زنم. از کتابی که منو با ادبیات داستانی گره زد، اونقدر که برای اولین بار توی عمرم آرزو کردم کاش این کتابو من می نوشتم و اصلا به داستان نوشتن علاقه مندم کرد. فقط یک جنون عجیب می تونه کلمات این کتابو کنار هم ردیف کنه و اونم از سوزانا آرونداتی روی براومده! پنج نفر این کتابو ترجمه کردن ولی کی می تونه جادوی گیتا گرکانی رو انکار کنه؟ می خوام بگم ترجمه گیتا گرکانی که نشر علم منتشر کرده یه چیز دیگه اس و واقعا یه چیز دیگه اس. با کمی واقع بینی آمیخته با تخیل و البته با مطلق انگاری که شاید غیرمنظقی به نظر برسه به نظرم توی تمام رمان هایی که تا به حال خوندم این کتاب یه چیز دیگه اس! حالا شاید چند سال دیگه و یا چند ماه دیگه و یا چند ساعت دیگه که کتابی که دستمه رو تموم کردم نظرم عوض بشه؛ ولی خب توی این لحظه اینطور فکر می کنم و تابه حال هیچ داستانی نتونسته نظرمو عوض کنه! حتی داستانایی که غول های ادبیات جهان و ایران نوشتن. البته اینم بگم یه بار که با یکی از دوستانی که از قضا نویسنده هم هست حرف می زدیم اون گفت کتاب براش کمترین جذابیتی نداشته و خب قطعا درک می کنید که این برمیگرده به خیلی چیزای دیگه!
پس پیشنهاد منخدای چیزهای کوچک نوشته سوزانا آرونداتی روی و ترجمه گیتا گرکانی و منتشر شده توسط نشر علم هستش.
                                             
باربط نوشت: احساس کردم باید اینو بگم؛ من فارغ از گرایشات فمینیستی آرونداتی روی دارم از کتابش حرف می زنم. بحث من کتاب فوق العاده، قصه گویی شگفت انگیز و بیان تکان دهنده اعتراضیش نسبت به بسیاری مسائل جهانی شدن هست که توی لایه لایه قصه مطرح می شه.


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۵۴
سحر دانشور
امروزنوشت - یونس پسر ماهی

رسیده ام به قصه یونس نبی، آنجا که قومش را ترک کرده و با کشتی قصد جایی را کرده غیر از سرزمین خودش، آنجا که سرنشینان کشتی با قرعه یونس را طعمه آب می کنند، آنجا که یونس نبی توی شکم ماهی حرف می زند. حالا توی شکم ماهی ام، بدون ادعای پیغمبری و بدون ترک کردن قومی که پس از گریز من توبه کند. از خودم می گریزم و شب شکم ماهی است....

لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین

 باربط نوشت: این الرجبیون؟!

بی ربط نوشت: ای همدم روزگار چونی بی من؟/ای مونس و غمگسار چونی بی من؟

                          من با رخ چون خزان زردم بی تو/تو با رخ چون بهار چونی بی من؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۰۵
سحر دانشور