امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

ای مالک من، من ملک توام، در ملک توام، قائم به توام، جز تو مرا یار و پناهی نبود.

به حضرت مادر:
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند

به امام دل ها و آقای جان ها:
دشمن بداند ما موج خروشانیم
زائیده بحریم فرزند طوفانیم
در سنگر اسلام بگذشته از جانیم
بازو به بازو صف به صف ما آهنین چنگیم
سنگر به سنگر جان به کف آماده جنگیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

امروزنوشت - مخاطب فامیلی

تا به حال فامیل هایم مخاطب نوشته ها و ویلاگ هایم نبودند، نه اینکه بد باشد ولی به نظرم خیلی جالب هم نیست. یعنی فکر می کنم فامیل یک چیز است، دوست یک چیز و مخاطب یک چیز دیگر. هرکدام از اینها مرزهای خاص خودشان را دارند! می خواهم بگویم فامیل مثل شناسنامه آدم است که حتی اگر مدت ها ته کشو یا وسط اسناد غیرضروری یا هرجای دیگری که دقیقا نمی دانی کجاست و حدودی می توانی حدسش بزنی پنهان شده باشد، مطمئنی که هست؛ مال توست و هیچ کس نمی تواند آن را از تو بگیرد. آن شناسنامه فقط متعلق به توست، تو او را می شناسی و او تو را به همه می شناساند. اصلا خاصیت شناسنامه همین است. ولی دوست این شکلی نیست! هرچقدر هم که دوست، دوستِ جانی باشد شناسنامه آدم نمی شود، بد و خوبش را هم دیدگاه شخصی هرکسی تعیین می کند. حالا سوال اینجاست که این شناسنامه می تواند با آدم دوست شود یا مخاطب وبلاگی یا فالوئر صفحات مجازی؟ وقتی فامیل آدم در قالب دوست و مخاطب کلماتی که در قاموس روابط خانومانه خانوادگی جایگاه چندانی ندارند ظاهر می شود چه احساسی باید به آدم دست بدهد؟

این اتفاق چند شب پیش برای من افتاد. برای اولین بار فامیل هایم نشستند و دور همی آخرین مطلب وبلاگم را خواندیم، نظر هم گذاشتند و دور همی نظرها را خواندیم و خندیدم. یعنی اتفاقی که بین ما مشترک بود در قالب کلماتی که از فیلتر ذهن من گذشته بود بر صفحه وبلاگم ظاهر شد و یک اتفاق فامیلی آمد وسط صفحه مجازی من جا خوش کرد. این برای من یک اتفاق تازه و بدیع بود! تجربه جالبی که مرزهای ثابت همیشگی را به هم ریخت. دوست، فامیل، مخاطب! مرزهای نوینی که دستکاریشان مدیون تکنولوژی های امروزی است. آیا تکنولوژی به خدمت خانواده درآمده است؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۴۱
سحر دانشور