امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

پراکنده نویسی های یک سحر همیشه دانشور

امروزنوشت

ای مالک من، من ملک توام، در ملک توام، قائم به توام، جز تو مرا یار و پناهی نبود.

به حضرت مادر:
اهل دل چون نامه انشا می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند

به امام دل ها و آقای جان ها:
دشمن بداند ما موج خروشانیم
زائیده بحریم فرزند طوفانیم
در سنگر اسلام بگذشته از جانیم
بازو به بازو صف به صف ما آهنین چنگیم
سنگر به سنگر جان به کف آماده جنگیم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

امروزنوشت - معبری که باز شده است

ده نمکی چه فرصت هایی برای هنر انقلاب ایجاد کرده است؟

یکم: ماشاالله حزب الله!

خاطره ای می گویند از حاجی بخشی و حضورش در خط مقدم یکی از عملیات هایی که نامش را درست به خاطر ندارم. خاطره گو تعریف می کند که در اوج عملیات وقتی زمین و زمان یکی شده بود و از آسمان و زمین آتش می بارید وانت حاجی بخشی به سمت خط حرکت می کرد تا بلندگوی وانت مثل همیشه فریادهای رعدآسای حاجی را نه تنها به گوش بسیجیان مظلوم خمینی که به گوش دشمنان قسم خورده آنها نیز برساند. تصور بلندگوی وانتی که زیر آتش و خمپاره ماشاالله حزب الله می گوید و به ماندن و ایستادن تشویق می کند چقدر تکان دهنده است؟

 برای من مسعود ده نمکی در حکم حاجی بخشی است که با آن بلندگو زیر آتش و خمپاره می ایستد. مردی که رعدآسا حرکت می کند, فریاد می زند، رجز می خواند و به ماندن و یادآوری مشغول است؛ نترس، سربه زیر و آماده گلوله خوردن و زخمی شدن! وقتی دشمن تا بن دندان مسلح به کشوری حمله کرد که دستش برای دفاع خالی بود طبیعی بود که کسی مثل حاجی بخشی بلندگو به دست به جنگ سلاح های مرگبارشان برود، امروز هم ده نمکی یک تنه و با بلندگویی در دست در خط مقدم کلمات و تصاویر و امواج ایستاده است و فریاد می زند ماشاالله حزب الله!

او در وانفسای حمله و تهدید و جنگی که تا عمق خانه هامان آمده است وارد میدان می شود و با فریادهای یکسره به ما یادآوری می کند که میدان نباید خالی شود، باید با شور و شعور به خط زد، جنگ تمام شد ولی مبارزه ادامه دارد.

انکار مخالفت بسیاری با آثار ده نمکی و حتی خود او کار سختی است، اما انکار ناتوانی همین افراد در نادیده انگاشتنش سخت تر. او مردی است که با کلمه شروع کرد و به تصویر رسید، هرچند هنوز هم نمی تواند از سیطره کلمات بر تصاویرش خلاص شود. وقتی می نوشت از چیزهایی می گفت که امروز بر صفحه تلویزیون و سینما برایمان تصویر می کند، از فریاد زدن نمی ترسید و نمی ترسد، او نه از تنها بودنش می هراسد و نه از زخم طعن و تحقیر و تمسخر! وقتی خودش و آثارش را به بهانه نقد تخریب می کنند و بی رحمانه به مواضعش حمله می کنند به جای قدمی عقب نشینی جلوتر می رود و بلندگویش را آن بالا، روی بلندترین نقطه خاکریز نصب می کند تا همه شاهد باشند این مرد هنوز نفس می کشد.

دوم: همه دارایی های ده نمکی

پربیننده بودن آثار ده نمکی از روز هم روشنتر است. هر اثری از او می تواند بخش کثیری از جامعه را درگیر کند، موافق و مخالف هم ندارد. اما او چه دارد که می تواند جامعه را اینگونه به جنب و جوش وادارد؟

  • گفتگو با مردم

مسعود ده نمکی در حرکتی دقیق به جای صحبت کردن با قشر خاصی از جامعه و یا حتی مسئولین، مردم را برای گفتگو انتخاب کرده است. او در تمام آثار خود با مردم و با زبان مردم سخن می گوید. حتی وقتی به نقد مسئولین و شرایط جامعه می پردازد این نقد را با جامعه مخاطب خود در میان می گذارد. این دقت او موجبات همراهی و همدلی قشر عظیمی از جامعه را با آثارش فراهم آورده است. نقطه ضعفی که زمینه ساز انزوای دیگر آثار هنری شده است.

  • استفاده از قالب های مختلف برای صحبت با مردم

ده نمکی خود در یکی از گفتگوهایش بر انتخاب مدیوم هایی که با زمانه تناسب داشته باشند تاکید کرده است.1 از آنجایی که او قصد صحبت با مردم را دارد، زمانی به سراغ روزنامه می رود، کمی بعدتر به سراغ سینما و تلویزیون می آید و کمی بعدتر.... در حقیقت این پیام و مخاطب پیام است که برای او اهمیت دارد، از این روی استفاده از مدیوم های مختلف زمینه ای است برای احترام بیشتر به مخاطب و همدلی بیشتر مخاطب با او و آثارش.

  • جسارت و تهور

نمی توان از مسعود ده نمکی حرف زد و پای جسارت و تهور را به میان نکشید، نکته ای که زمینه ساز تفاوت جدی او با دیگر همتایانش گشته است. دستِ سر نترس مسعود ده نمکی در دوران فعالیت مطبوعاتی اش برای بسیاری رو شده بود. زبان سرخ این مرد قادر است زیر هر آتشی تهدیدی جدی برای سر سبزش باشد.

  • غیرت ورزی نسبت به عقیده

تمام فعالیت های ده نمکی برای ابراز عقیده اند. عقیده ای که برایش مانند هوا ضروری و حیاتی است. حمایت از نظام و انقلاب مثل نان شب برایش واجب است و او از این روی با مردم سخن می گوید که معتقد است آنها هم با او هم عقیده اند و حتی برای این عقیده آماده جان فشانی!

  • نقد و نقد و نقد

حرکت در مسیر عقیده زمینه ساز نقدهای جدی او به حوزه های مختلف فکری، اجتماعی و سیاسی جامعه می شود. در این مسیر نقد برای ده نمکی مقدس می شود چه اینکه قرار است در حفظ و بسط اندیشه انقلابی اش یاور او و دیگر مردم باشد. او منتقدی است جسور و بی پروا در چهارچوب نظام.

سوم: معبری که باز شده است

ده نمکی با استفاده از همه دارایی های خود، معبری در عرصه سینما و هنر گشوده است که با استفاده از آن می توان فرصت های هنر انقلابی را بسط داد. شناخت ابعاد این معبر و استفاده از فرصت پیش آمده به عمیق تر شدن حضور هنرمندان انقلاب اسلامی در عرصه سینما منجر می شود. برخی ابعاد فرصت پیش آمده را می توان اینگونه برشمرد:

  • جایگاه خاص مردم در آثار انقلابی

بی شک انقلاب اسلامی با حضور پررنگ مردم و خواست آنها به وقوع پیوسته است، این حضور در هشت سال دفاع مقدس نیز تعیین کننده بوده است. بنابراین هیچ اثری در خصوص انقلاب اسلامی نمی تواند در مقابل نقش آفرینی مردم و جایگاه ایشان در انقلاب سکوت کند. اما این حضور در آثار ده نمکی بیش از دیگر آثار هنری به چشم می آید. ده نمکی با درک عمیق ترین بخش انقلاب، تصویری قابل قبول از حضور همه لایه های مردم جامعه در انقلاب و دفاع مقدس ارائه می دهد. این نکته نباید از چشم هیچ هنرمندی پنهان بماند.

  • بیرون آمدن هنر انقلابی از انفعال

طرح صریح و بی پرده پیام هایی با رنگ و بوی انقلاب و دفاع مقدس و استفاده از نمادهایی که در میان عموم مردم جامعه جریان دارد، موجبات خروج پیام های انقلاب از انفعال سینمایی را فراهم آورده است.  

  • کاهش مهجوریت انقلابی ها

نمایش تفکر و ادبیات چهره هایی که انقلابی محسوب می شوند و از قضا نه تنها در جامعه تعدادشان کم نیست بلکه بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دهند، از مهجوریت این قشر در عرصه سینما کاسته است. فرصتی که با تولید آثاری دیگر در این زمینه توسط دیگر هنرمندان می تواند به تحولی عمیق در سینمای مردمی نیز منجر شود.

  • بالا رفتن انتظار مخاطب از هنرمندان انقلابی

صراحت ده نمکی در طرح پیام های خود زمینه ساز رشد فکری مخاطب و بالا رفتن سطح توقعات او از هنرمندان انقلابی شده است. در حقیقت انفعال هنرمندان در طرح پیام اصیل انقلاب از سوی مخاطب دیگر قابل قبول نیست. تولید آثار بیشتر از سوی دیگر هنرمندان می تواند در ایجاد تراز ذهنی مخاطب نیز موثر واقع شده تا در تشخیص پیام های ساختگی و بدلی نیز توانمند شود.

  • بسط اعتمادبه نفس در جبهه انقلاب

استقبال چشمگیر مخاطب از آثار ده نمکی و بی رقیب بودن وی در این زمینه، اعتماد به نفسی پررنگ در جبهه هنر انقلاب ایجاد کرده است. فرصت پیش آمده در صورت بی دقتی فعالین این عرصه از دست رفته و جبران ناپذیر خواهد بود.

چهارم: جانباز طعنه ها در روزگار عسرت

 ده نمکی فرزند انقلاب است و به نان و نمکی که از این سفره سهمش شده قسم خورده است تا آخر پای نمکدان بلورین انقلاب بماند، به هر قیمتی که شده. این است که هرچه بیشتر طعن می شنود، بیشتر می ایستد. اصلا خاصیت بسیجی های خمینی و خامنه ای همین است. آنها نه تنها در فشارها پولادین می شوند بلکه از همان هجمه ها زره می بافند برای استقامت. شاید خیلی ها بگویند مسعود ده نمکی آماده شهادت است و زیر بار این همه فشار شهید می شود اما من می گویم این مرد برای شهادت به دنیا نیامده است، او به دنیا آمده است تا جانباز شود و طعمه طعن و تحقیر و کنایه و نیشخند شود. او جان می دهد برای در صحنه بودن و زخمی نفس کشیدن. او جانباز روزگار عسرت است و آماده به جان خریدن تیرهای کنایه و تحقیر!

پنجم: این مرد هنوز زنده است

هر اثر از ده نمکی یعنی او هنوز زنده است، یعنی بلندگوی خاکریزهای جنگ نرم هنوز زیر آتش و گلوله و خمپاره در حرکت است و به تهییج پیر و جوان، زن و مرد، کودک و بزرگسال مشغول است. او مدام به ما می گوید حواست به آنجا باشد، نفوذی داریم؛ آن سمت خاکریز را بپا، دارند جلو می آیند؛ به خط بزن جوان، آنجا نوبت توست! او نترس جلو می آید و با بلندگویش با جامعه ای که تشنه انقلاب و پیام های آن است سخن می گوید. اغراق نیست اگر بگوئیم مردم ده نمکی را دوست دارند چون انقلاب را دوست دارند و او با تمام نقاط قوت و ضعفش انقلابی است و برای همین انقلاب فریاد می زند.

1-گفتگو با برنامه بعضیا شبکه سوم سیما

انتشار درویژه نامه مسعود ده نمکی جشنواره عمار


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۵۶
سحر دانشور
امروزنوشت - چشم های شیما

نامه یکم

به

شیما

اولین بار پشت کامپیوترت نشسته بودی، خیلی جدی و محکم. ابروهایت در هم کشیده بود و چشم هایت انگار عقابی باشند در پی طعمه! همانقدر مغرور، همانقدر آماده حمله، همانقدر عمیق. ترسیدم، نه از آن ترس ها که آدم را فراری بدهد، از آن ترس هایی که آدم را نگه می دارد و وادارش می کند به زل زدن به منبع ترس. به نظرم ترس همیشه بخشی از زیبایی ها را با خودش دارد، همانطور که نمی توان از ترسناک بودن زیبایی ها گریخت.

تو آنجا بودی، پشت کامپیوترت و من در حال حرف زدن با سارا و بقیه گوشه چشی به تو داشتم. دفعه بعد وسط غرفه دیدمت انگار، اینبار کامپیوترت نبود. اما هنوز جدی بودی و عقاب وار نگاه می کردی! طول کشید تا بفهمم همین دختر جدی چقدر نرم و لطیف و مهربان است، جوری که از بین آن همه دختر طرف بازی مطهره می شود با اسمی که به نظر آن دختر بچه دوست داشتنی چقدر شبیه شیرموز بود.

بله شیما! تو با همان چشم های عقاب وار طرف بازی مطهره می شوی همانطور که با همان چشم ها جدی ترین کارها را می کنی، برای زنان و مسائلشان. به نظرم تو یک جفت چشمی شیما. یک جفت چشم که به دنیا آمده تا خیلی چیزها را ببیند، حتی یک کامنت از یک دوست راه دور را. تو با همان چشم ها نگران می شوی، اخم می کنی، می خندی چون با همان چشم ها که چشم خانه نگاه ویژه تواند به دنیا آمده ای. مدام در حال شدنی شیما، مدام و مدام و این فراموش نشدنی است.

شیما این سطرها برای چشم های توست و نگاهت به دنیایی که در آن مدام رشد می کنی.

سلامشیما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۴۸
سحر دانشور