سال هاست با دختران ساکن خوابگاه های دانشجویی و روحانیونی که به خوابگاه های دانشجویی رفت و آمد دارند سروکار دارم. در کنار برکات این حضور آفاتی هم جود دارد که به نظرم متاسفانه رو به افزایش است. روحانیون خوابگاهی عمدتا افرادی هستند جوان که نه تنها باید توان درک جوانان دانشجو را داشته باشند بلکه از قدرت ارتباطی بالایی نیز برخوردار باشند. این قدرت ارتباطی باید در مسیر به اصطلاح جذب دانشجویان به کار برده شود. ظاهرا تا اینجای ماجرا مشکلی وجود ندارد، اما مسئله در دل این قضیه و برداشت متفاوت روحانیون از ارتباط گیری موثر و جذاب با دانشجویان نهفته است. یعنی هرکدام از روحانیون به شیوه ای که مخصوص خودشان است اقدام به برقراری ارتباط موثر با دانشجویان می کنند، روابطی که متاسفانه بعضا حدود شرعی را نیز در می نوردد. چطور؟ اینطور که بعضی از این روحانیون محترم در جهت جذب دانشجویان با روابط راحت، آمیخته با شوخی، مهربانی و عطوفت و در عین حال به شدت جذاب و استفاده از وسایل ارتباطی همچون پیامک و ایمیل زمینه جذب دختران دانشجو آن هم دختران مذهبی را به خود فراهم می آورند؛ به گونه ای که برخی از دختران دلبسته آنها شده و مسئله رخ می نماید. یعنی روابط ایشان به جای جذب دانشجویان خوابگاهی به دین موجب جذب دانشجویان به خود آنها می شود. حالا این وسط تکلیف آسیب های روحی ناشی از این گونه روابط چه می شود خدا می داند! چگونه باید با دختری که به واسطه رفتار آن روحانی نه تنها در عمق دین غوطه ور نشده بلکه در سطح روابطی عجیب غریب گرفتار شده رفتار کرد؟ کسی را می شناسم که با وجود پایان تحصیلات و بازگشت به خانواده، سال هاست در بحران عشقی روحانی که مثلا استاد اخلاقش بود دست و پا می زند، دختر دیگری که روحانی خوابگاهشان سر ظهر عاشورا از آن سوی شهر به دانشگاه و خوابگاه می آید و ظرف غذای نذری را به او می دهد همراه با جمله وقتی این غذا به دستم رسید احساس کردم باید به شما برسانمش، دختر دیگری که با شنیدن خبر ازدواج روحانی خوابگاهشان چنان ضربه ای خورد که هنوز هم با آن درگیر است و و و!
اما چرا اینگونه؟ آیا کمی دقت به رفتار نباید چاشنی حضور روحانیون خوابگاهی در آن محیط باشد و آیا اسلام اینگونه روابط راحت را مجاز می داند؟